کلیم کاشانی چه کسی بوده؟
گرچه این ره را به سر طی می کنم همچون قلم
سرنوشت تازه ای هر گام در راه من است
درود بیکران خدمت دوستداران ادب. امروز، رشته سخن را به دست احساس داده و قرار است با یکی از خالقان ایرانی در زمینه ادبیات آشنا شویم. در مقاله سبک شناسی هندی درباره وضع ادبیات در قرن 11 اطلاعات جامعی در اختیارتان گذاشتیم و گفتیم که یکی از شاعران سبک هندی کلیم کاشانی است. اکنون این مرد بزرگ محور اصلی حرف های ما قرار گرفته است. کلیم کاشانی یکی از معروف ترین شاعران قرن 11 در ایران بوده است مردی از جنس خیال های رنگارنگ.
دوران زندگی کلیم کاشانی:
در مقاله سبک هندی گفتیم که سده 11 با دوران امپراتوری صفوی همزمان بود و خیلی از شاعران ایرانی برای ثروت اندوزی یا امرار معاش به هند رفتند. یکی از این شاعران میرزا ابوطالب کلیم کاشانی مشهور به طالب بود (البته باید بدانید کلیم در همدان متولد شده است اما چون دوره ای از عمر خودش را در کاشان سپری کرده به کاشانی معروف شده)
کلیم در کاشان و شیراز تحصیل کرد و بعد از آن زیر نظر جهانگیر گورکانیان به دکن هند رفت و تحت حمایت دربار هند قرار گرفت.
کلیم کاشانی استفاده های خیلی زیادی از زبان محاوره در شعرهای خود داشت و همین باعث میشد غزل های کلیم با افکار مردم پیوندی نزدیکی به وجود بیاورد و در نتیجه مردم جامعه تک بیتی های کلیم را به عنوان ضرب المثل به کار ببرند. برای مثال تک بیت:
با که گردون سازگاری کرد تا با ما کند
بر مراد دانه هرگز آسیا گردیده است؟
(در ادامه هم نمونه هایی از تک بیتی های کلیم را به شما معرفی میکنیم)
این شاعر ایرانی در کشمیر هند درگذشته و قبر او در کنار قبر محمد قلی سلیم قرار دارد.
شاعران معاصر با کلیم کاشانی:
صائب تبریزی
سیدی
محمد هاشم سنجر
برادر میرزا معصوم
میرزا ابراهیم ادهم
میرزا علیرضا تجلّی
اطلاعاتی کوتاه در باره آثار کلیم کاشانی:
در کل سبک نوشتن کلیم قصیده، غزل، ترکیب بند، قطع و ترجیع بند است.
از اثرات به جا مانده از کلیم کاشانی دیوان اشعار کلیم با چیزی حدود 24000 شعر از جمله مثنوی های او است.
گزیده ای از آثار کلیم کاشانی:
گاهی که سنگ حادثه از آسمان رسد
اول بلا به مرغ بلند آشیان رسد
*********************************
غرض ز اشک فشانی گهر فروشی نیست
گریه در غم او ورد صبح و شام من است
*********************************
ما ز اغاز و ز انجام جهان بی خبریم
اول و اخر این کهنه کتاب افتادست
********************************
بلبل هوس گلبن و باغم نکند
پروانه هم آهنگ چراغم نکند
زین گونه که روزگار برگشته ز من
گر آب شوم تشنه سراغم نکند
********************************
بجز سکوت ز روشندلان نمی آید
زبان شعله به کار بیان نمی آید
********************************
با من آمیزش او الفت موج است و کنار
روز و شب با من و پیوسته گریزان از من
*********************************
تا ز دل آهی کشیدم، جمله دل ها درگرفت
باد بود، از آتش یک خانه، چندین خانه سوخت
*********************************
خاطر آشفته ای دارم که هر ساعت نفس
راه لب را می کند گم گر چراغ آه نیست
*********************************
قانون گردباد بود روزگار را
جز خار و خس زمانه به بالا نمی برد
*********************************
هست با خونین دلانم الفتی کز بعد مرگ
خاک من بر زخم اگر پاشند مرهم می شود
زندگی احساس است و احساس شعر. کسی که بتواند شعری را از قلبش به زبان بیاورد انسانی است که توانسته زندگی را به احساس بکشاند. قدر صاحبان اشعار را بدانید؛ آنها آدمهایی اند که عاشقانه زندگی میکنند، شاعران مست ترین طایفه هشیارند...